جوک خنده دار

شبی از سوز گفتم قلم را ، بیا بنویس غم های دلم را ، قلم گفتا برو بیمار عاشق ، ندارم طاقت این بار غم را .
شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت ، به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت ، بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید ، بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت .
وقتی کسی به دل نشست ، نشستنش مقدس است ، حتی اگر نبینمش ، همین برای من بس است .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 14:51 | تیموررضائی شهریور |